اس ام اس های خیلی غمگین جدید
گاهی اوقات بی قانونی عجب بیداد می کند در عاشقی …
یکی دور می زند اما دیگری باید جریمه شود !
.
.
گاهی اوقات بی قانونی عجب بیداد می کند در عاشقی …
یکی دور می زند اما دیگری باید جریمه شود !.
.
.
هرگز به احساساتی که در اولین برخورد از کسی پیدا میکنید اعتماد نکنید . . .
.
.
.
این روزها پارو را رها کرده ام و دراز شده ام کف قایقی معلق که به هیچ کجا نمی رود !.
.
.
معلمم به خط فاصله می گفت خط تیره، خوب می دانست فاصله ها چه به روزگار آدمها می آورد!
.
.
.
می گویند که ساکتم !
حکایتمان را برای هر که بگویم باورش نمی شود که آن همه عشق ، آن همه نیاز ، آن همه امید
ولی این همه حسرت ….
.
.
سرم را شاید بتوانند دیگران گرم کنند
اما وقتى تو نیستى
هیچکس نیست دلم را گرم کند!
.
.
.
چشم گذاشتم و تو رفتی ، اما تا همیشه شمردن شرط بازی نبود . . .
.
.
.
هر روز این عشق یکطرفه را طی میکنم . . .
یکبار هم تو گامی بدین سو بردار . . .
نترس ! جریمه اش با من . . . !
.
.
.
سوختم همچون شمع !
کسی اما قصه سوختنم را نشنید . . .
.
.
.
گاهی وقت ها آنقدر از زندگی خسته می شوم که دلم می خواهد قبل از خواب ، ساعت را روی “ هیچوقت ” کوک کنم . . .
.
.
.
پشیمان اند کفش هایم که این همه راه را ؛ راه آمدند با نیامدن هایت . . .
.
.
.
هنوز هم مثل انشاهای دوران دبستان با نتیجه گیری مشکل دارم . . .
“ چرا رفتی ؟ ”
.
.
.
آنقدر سرگرمِ “ اوقات فراغت ” بودم که فکری به حال “ روزهای فراقت ” نکردم . .
.
.
.
خواستم آرزوهایم را
به رخ روزهایم بکشم
دیدم
تو با روزها دست به یکی کرده ای
آنها خودت را دارند
و من فقط حسرتت را
زبانم بند آمد
.
.
.
تو گفتی دوستت دارم
و من باور کردم
گناه کدام یک از ما
سنگین تر بود؟
.
.
.
آنقدر جای تو خالیست
که هیچ گزینه ای آن را پر نمیکند حتی تمام موارد . .
.
.
.
از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمیشی ، پیر میشی
از یه جایی به بعد دیگه خسته نمیشی ، می بُری
از یه جایی به بعد هم دیگه تکراری نیستی ، زیادی هستی . . .
.
.
.
دلم مثل دیواری می مونه که هنوز ایستاده ، با آجرهایی که تک تکشون شِکَستَن . . . .
.
.
.
فکر تخریب من نباش !
به آخر که رسیدی دست تکان بده ، خودم فرو می ریزم . . .
.
.
.
در سرمای وجودم دلم عجیب هوای گرمای دستانت را کرده است . . .
.
.
.
شیشه های شکسته تعویض می شوند . . .
پل های شکسته ، تعمیر . . .
آدم های شکسته ، فراموش !
.
.
.
می گویند : ساده می نویسی . . .
از من می خواهند به نوشته هایم شاخ و برگ دهم . . .
آنها گناهی ندارند ، نمی دانند که دیگر کار ما از شاخ و برگ گذشته است !
مهم ریشه بود که تیشه خورد . . .
.
.
.
درد مرا شمعی می فهمد که برای دیدن یک چیزِ دیگر آتشش میزنند . . .
.
.
.
فرض کن به عکاس بگویم تارهای سپید را سیاه کند و چین و چروک ها را ماستمالی و حتی از آن خنده ها که دوست داری برایم بکارد !
ولی باز هم از نگاهم پیداست چقدر به نبودنت خیره مانده ام . . .