می شه مثل یه قطره اشک بعضیا رو از چشمت بندازی
ولی هیچ وقت نمی تونی جلوی اشکی رو بگیری
که با خدا حافظی بعضی ها از چشمت جاری می شه
.
.
.
آمدی چه زیبا ، گفتم دوستت دارم چه صادقانه
پذیرفتی چه فریبنده ، نیازمندت شدم چه حقیرانه
به خاطر یک کلمه مرا ترک کردی چه ناجوانمردانه
واژه غریب خداحافظ به میان آمد چه بی رحمانه
و من سوختم چه عاشقانه
.
.
.
میگویم سلام ، هیچکس جوابم را نمی دهد
پس خدانگهدار می گویم شاید از سر اتفاق
یک نفر دست هایش تکان بخورد
.
.
.
شرر زدی جگرم ، نازنین خداحافظ
شکست بال و پرم ، نازنین خداحافظ
دوان به سوی توبودم ، که از جفا تیری
زد عشق بر کمرم ، نازنین خداحافظ